نشانه انتظار حقيقي از ديدگاه آيتالله قاضي
علامه سيد محمدحسين حسيني طهراني بيان ميفرمودند: آيتالله قاضي به شاگردانشان، از جمله آقا سيد هاشم حداد بيان فرموده بودند: اگر ديديد در كسي، همه فضائل آمد، يعني باطل رفته است. تا باطل نرود، حق، نمودار نميشود، «جَاءَ الْحَقُ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ».
آيتالله قاضي تمثيل زده و فرموده بودند: وجود مقدس آقاجانمان، حضرت حجتبنالحسنالمهدي(صلوات الله و سلامه عليه)، به عنوان آخرين مهره الهي براي هدايت بشر، موقعي ظهور پيدا ميكند كه حداقل محبين، انتظار واقعي بكشند.
بعد توضيح داده و فرموده بودند: نشانه انتظار، اين است: يعني من از وجودم همه رذائل را پاك كردم و منتظر قدوم مبارك تو هستم. اين هم نكته بسيار بكر و عالي است.
پس اتفاقاً آنهايي كه در اخلاق رشد ميكنند، به حقيقت منتظرين واقعي هستند. معلوم است آن كسي كه دچار رذائل باشد، اصلاً انتظار آقا را نميكشد. انتظار وجود نازنين آقا را كسي ميكشد كه درون خودش را از رذائل پاك كرده باشد، به خصوص مثلث وجودي انسان. مثلث وجودي انسان، چشم، گوش و دهان است كه بايد اين مثلث وجودي را كنترل كند و از همه رذائل پاك كند.
يعني اين چشم نبيند، جز خدا. اين چشم، گناه نكند، چون معلوم است چشم گناهبين، امامزمانبين نميشود. مگر ميشود گناه بكند، امام زمان را هم ببيند؟!
گوشي كه سخن اغيار را بشنود، معلوم است سخن يار را نخواهد شنيد. اصلاً معلوم است كه يار او، همان اغيار هستند. اگر كسي، يار داشت، فقط سخن يار ميشنود و لاغير. گوشي كه به غيبت، تهمت، غنا و موسيقيهاي كذا و كذا باز شد، معلوم است ديگر انتظار آواي ملكوتي «أنا بقيةالله» را نخواهد داشت. آن كسي منتظر حقيقي آقاجان است كه يك زماني حضرت به كعبه تكيه كند و اعلام كند: «أنا بقيةالله»؛ كه گوشش از رذائل پك شود.
زماني انسان ميتواند به حقيقت «يابنالحسن» بگويد، يا وقتي اسم آقا را بر زبان ميآورد؛ بالجد روحش پرواز كند و چنان با لذت و طعم شيرين، اسم آقا را بر زبان آورد كه حالش، منقلب شود؛ كه اين زبان به دروغ، غيبت، تهمت، فحاشي، حرف لغو و … باز نشود. از اين دهان، لقمه شبههناك (نه لقمه حرام) وارد بطن و جوفش نگردد و … .
اما اگر اين فضاي دهان، آزاد، يله و رها بود و هرچه خواست خورد و هر لقمهاي از اين دهان در درون انسان فرو رفت و اين زبان، هر چه دلش خواست از غيبت، تهمت، دروغ، فحش و … گفت؛ معلوم است كه ديگر «يابنالحسن» نميگويد و اگر هم بگويد، لقلقه زبان است. معلوم است چنين كسي استغفار نميكند، اگر هم استغفار كند، همان فرمايش وجود مقدس موليالموالي(عليه الصلوة و السلام) در نهجالبلاغه است كه وقتي در محضر آقا جان بيان كردند: «أستغفر الله ربي و أتوب إليه»، حضرت فرمود: «ثكلتك أمك»، مادرت به عزايت بنشيند. عجب! مگر حرف بدي زد؟! مگر فحش داد؟! مگر حرف ركيكي زد؟! حضرت فرمودند: مگر نميداني شرايط استغفار چيست كه تك تك ميشمارند و به او ميگويند: تو فقط به لقلقه زبان ميگويي.
بيهوده نيست پيامبر عظيمالشأن(ص)، بعضيها را چنان در اوج بردند كه ريگ بر دهان ميگذاشتند كه اگر ميخواهند صحبتي كنند، اول يك مقدار، تأمل كنند كه اين سخن، سخن حق هست يا خير؟
لذا اولياء خدا گاهي با گريه، ندبه، حال خوش و وضعيت عجيبي - كه من در بعضي از بزرگان كه توفيق شرفيابي به محضر مباركشان را داشتم، ديده بودم، ولي أسفا كه انسان ميبيند همه آن خوبان عالم رفتند - بيان ميكردند: «استغفار ميكنيم از استغفارمان!». خيلي عجيب است، استغارمان هم نياز به استغفار دارد. چون اينها لقلقه زبان است. اما آن كسي كه به حقيقت استغفار ميكند، حالش اين است كه اين زبان، كنترل شده است.